%5

ابی ‏ماورای ‏بحار یازده داستان/مرکز

قیمت : 90,725تومان 95,500تومان
مترجم:
موضوع اصلی:
موضوع فرعی:
( 0 ) امتیاز دهید
تعداد بازدید : 16
تعداد :
1
زبان :
-
نوبت چاپ :
10
سال چاپ :
1401
قطع/نوع جلد :
شومیز
وزن :
249
تعداد صفحه :
206
شابک :
9789643057053

مجموعه داستان «آبی ماورای بحار» شامل روایتی داستانی است از حادثه یازده سپتامبر که در قالب یازده داستان کوتاه نوشته شده است. شهریار مندنی‌پور در داستان‌های این کتاب شخصیت‌ها و فضاهایی آفریده که هریک به شکلی با یازده سپتامبر مرتبط هستند.

در هر یک از داستان‌های کتاب «آبی ماورای بحار» به جنبه متفاوتی از حادثه توجه شده است اما آنچه میان داستان‌ها مشترک است این است که روایت اصلی اثر مربوط به مصیبت‌دیدگان واقعه است که ممکن است کمتر مورد توجه بوده باشند. به عبارت بهتر داستان‌های کتاب «آبی ماورای بحار» از منظر نگاه قربانیان و روایت‌ آنها شکل گرفته است.

کتاب «آبی ماورای بحار» شامل یازده داستان با این عناوین است: «چکاوک آسمان‌خراش»، «صنوبر و زن خفته»، «شرح افقی جدول»، «آوای نیم‌شب چکه‌ها»، «میعادگاه مرغ قصاب»، «ارباب کلمات»، «سنگ غلتان خیابان غربی»، «چوپان برج‌ها»، «آبچیلک‌ها»، «تعلیق ناباوری»، «پوست متروک مار». همچنیت در پایان کتاب هم متنی با عنوان «موخره: انعقاد ترسناک زمان» آمده است.

یازده داستان کتاب «آبی ماورای بحار» اگرچه هر یک به فضا و آدم‌هایی متفاوت مربوط است اما این نگاه که خشونت و اقدامات تروریستی از بستری که این اقدامات را رقم زده‌اند جدا نیست به شکلی در همه داستان‌ها دیده می‌شود.

شخصیت‌های داستان‌های کتاب «آبی ماورای بحار» می‌توانند آدم‌هایی متعلق به هر کشور و هر نژاد و هر فرهنگی باشند. درواقع شهریار مندنی‌پور در این داستان‌ها نشان داده همه آدم‌ها جدا از تعلقات ملی و نژادی و زبانی در برابر فاجعه‌ای که بیرون از اراده‌شان رقم می‌خورند تفاوتی ندارند. به این ترتیب آدم‌های داستان‌های کتاب «آبی ماورای بحار» تنها بر اساس سن‌شان، جنسیت‌شان یا شغل‌شان از هم متمایز می‌شوند.

برای مثال در یکی از داستان‌های کتاب «آبی ماورای بحار» که «چوپان برج‌ها» نام دارد حتی شخصیت‌ها نام هم ندراند و تنها بر اساس جنسیت‌شان نامیده می‌شوند و حتی شخصیت‌های فرعی داستان هم نامی ندارند.

یکی دیگر از داستان‌های کتاب «آبی ماورای بحار» با عنوان «چکاوک آسمان‌خراش» از داستان‌های قابل توجه این مجموعه است. در این داستان که عنوان دوم «حلزون شکن عدن» هم دارد، مردی سیاهپوش از بالای برجی سقوط کرده و ما در داستان با نگاه پدر و مادر پیر این مرد روبرو هستیم. در آغاز داستان پدر و مادر پیر در حال بحث بر سر این هستند که آیا مرد سیاهپوش پسرشان است یا نه. در بخشی از همین داستان می‌خوانیم: «سال‌ها سال می‌شد که پیرزن به چشم‌های او نگاه نمی‌کرد. پیرمرد: عصبانی، یا غمگین، یا فاتح، یا رنجیده، بلکه حق به جانب رو برگرداند، دست کشاند به جلو و فیلم را ساکن کرد. پیکر ساقط بین آسمان و زمین متوقف ماند. دستگاه کنترل از را دور، جزیی از دستش بود. بی‌نیاز به دیدن دکمه‌هایش، تلویزیون، رادیو، ویدیو، پخش صوت، حتا تلفن را با آن به کار می‌انداخت. این مجموعه را پسر، هدیه سالگرد ازدواجشان، با زرنگی از یک حراج خانگی خریده بود. و از همان شش سال پیش، شده بود سرگرمی کیفور پیرمرد. بخش‌هایی از فیلم‌ها، گویه‌های مجریان رادیو و حرف‌های تلفنی را ضبط می‌کرد. بعد ساعت‌ها با حوصله، تکه‌ها را کنار هم و بر هم آزمایش می‌کرد، تا ترکیب دلخواهش درست شود. پیرزن خوشش نمی‌آمد. غر می‌زد که ترس دارد، چون نحوست دارد دستکاری و دخالت در سیر تقدیری که خداوند خواسته بشود و شده...».

تا کنون دیدگاهی برای این کالا ثبت نشده است، شما اولین نفر باشید...