لبه تیغ/ماهی
در دهه های آغازین قرن بیستم، روزگاری که نویسندگان نوگرا با چشم دوختن به افق هایی متفاوت در داستان نویسی، جریان مدرنیسم در ادبیات داستانی را پی می ریختند و ناشران گوناگون دست رد به سینه آثار این مدعیان سنت شکن می زدند، سامرست موام نویسندهای تثبیت شده و نامدار محسوب می شد که آثارش در تیراژ بالا منتشر شده و دست به دست می شد. در شهرت و اقبال آثار او همین بس که نویسندگی یک زندگی توام با رفاه بالا، همانند یک میلیونر را برایش به ارمغان آورده بود. علاوه بر رمان و داستان کوتاه، نمایشنامه نیز می نوشت و در این زمینه نیز موفق محسوب می شد. یک بار که سالن های تئاتر لندن همزمان چهارنمایشنامه از او را به روی صحنه برده بودند، یکی از نشریات کاریکاتوری منتشر کرده بود که شکسپیر را حیرت زده و انگشت به دهان از این همه اقبال، در حال تماشای پوسترهای این چهار نمایشنامه نشان می داد!