بیگانه / مجید
فقط این را میتوانم بگویم که آن تابستان خیلی زود جایش را به تابستان بعدی داد. میدانستم با افزایش گرمای هوا، رویداد جدیدی برای من پیش خواهد آمد. محاکمهی من در آخرین جلسهی دادگاه جنایی که با ماه ژوئن پایان میگرفت تشکیل میشد. جلسهی دادگاه در حالی که بیرون خورشید همه جا پهن بود آغاز شد. وکیلم به من اطمینان داده بود که این جلسهها دو سه روزی بیشتر طول نخواهد کشید. بعد هم اضافه کرده بود: «از اینها گذشته، اعضای دادگاه به سرعت از آن خواهند گذشت، چون پروندهی شما مهمترین مورد برای دادگاه نیست. پرونده یک پدرکشی هم هست که بیدرنگ پس از پروندهی شما مورد بررسی قرار خواهد گرفت.»