سهرفیق/گورکی/جامی
داستان این گونه است که آنتیپا لونیف دهقانی ثروتمند و خشن، بعد از این که پنجاه سال هر طور که دلش خواست زندگی کرد و با گناه زیست، ناگهان پس از پنجاه سال گوشه عزلت را انتخاب کرد. او خانه و خانواده و حتی محل زندگی اش را ترک کرد و به جنگل پناه برد. در آنجا آلونکی برای خود ساخت و هشت سال در آن به عبادت پرداخت و زمانی که دولت دستور داد که همه آلونک ها را خراب کنند، مأموران به سراغ آلونک او نیز رفتند. در حالی که آلونک او را خراب میکردند، لونیف یکی از افسران آنتیپا را از مو گرفت و بر روی زمین کشان کشان بیرون آورد، این جمله را می گفت:” پدر آسمانی، از سر تقصیر شان درگذر”، از دنیا رفت. آنتیپا دو پسر به نامهای” یاکوف” و “ترنتی” داشت. یاکوف ۲۳ ساله به مانند جوانی پدر، پسری سرکش، هوسباز و شرور بود. ترنتی که هنگام مرگ پدر ۱۸ ساله بود، پسری ساکت و گوشه گیر بود. مردم ده همگی به خاطر سابقه پدر و رفتارهای یاکوف، به خانواده سرکوفت میزدند. آن ها یاکوف را قاتل و راهزن و ترنتی را چلاغ و جادو گر میخواندند. بعد ها یاکوف ازدواج کرد و همسری برای خود انتخاب کرد و حاصل این ازدواج پسری بود به نام ایلیا. سالها گذشت تا اینکه یاکوف تقریبا ۴۰ سال داشت، که در دهکده آتش سوزی وحشتناک اتفاق افتاد. در پی آن مردم ده مقصر را یاکوف می دانستند، و به همین دلیل او را به سیبری تبعید کردند. ترنتی ماند با همسر برادر و ایلیا پسر یاکوف که آن زمان ده ساله بود.