کودکی از حلب که جنگ را نقاشی می کرد/ فروزش
كتاب كودكي از حلب كه جنگ را نقاشي مي كرد اثري است از سوميا سوكار به ترجمه ي پوريا اشتري و چاپ انتشارات فروزش.
آدم، نوجوان چهارده ساله ي اهل حلب، كه به سندروم آسپرگر مبتلا است و علاقه ي بسياري به نقاشي دارد از ديدگاه خود به روايت سير جنگ سوريه مي پردازد و با كمك رنگ ها شرايط خانواده ي خود و كشور را در اين دوران آشفته به تصوير مي كشد.
گزیده ای از کتاب
گروهي از مردها با لباس نظامي و تفنگ بر دوش جلوي پنجره ي اتاقم ايستاده اند. چرا اينجا هستند؟ قبل از اين كه من را ببينند زير لحاف قايم مي شوم. نمي خواهم من را بگيرند و ببرند. زير لحاف زانوهايم را در شكمم جمع مي كنم، فقط روزنه اي باز مي گذارم تا اطراف را بپايم. حالا مردهاي بيشتري هستند و لباس نظامي هم ندارند. چشم هايشان با پارچه ي سفيد بسته شده است. با آن ها چه كار خواهند كرد؟ مردها در پياده رو روي زمين نشسته اند، دهان يكي از آن ها تكان مي خورد اما نمي فهمم چه مي گويد. به آن ها نگاه مي كنم، بعد يكي را شبيه خالد مي بينم كه مي آيد. براي اين كه بهتر ببينم چشم هايم را جمع مي كنم اما نمي فهمم خالد است يا نه.