شش الگوی تفکر درباره ی اطلاعات/قطره
اصلیترین دلیل سردرگم شدن ما آن است که میخواهیم همه چیز را با هم انجام دهیم. وقتی ذهن بکوشد که همزمان چند کار را با هم انجام دهد، نتیجه این میشود که یکی از آن کارها را تمام و کمال و دیگر کارها را تقریباً بیهیچ موفقیتی انجام میدهد. به همین دلیل است که شش کلاه تفکری که در اختیارتان میگذارم، چنین نیرومند عمل میکند. موضوع این است که اگر سعی کنیم که همه چیز را با هم انجام دهیم، سبک و سیاقی منفی و بحرانی را پیش گرفتهایم، چرا که این روش معمولترین راه است و بیشتر افراد همین شیوه را پیش میگیرند. شش الگو پیشنهادی من امروزه بهوفور بهکار گرفته میشود - حتی در نشستهای بلندمرتبگان اقتصادی - چرا که بهکارگیری آنها، عملی شدن بررسی کامل موضوع و گفتوگویی سازنده را تضمین میکند. ما در عصر اطلاعات زندگی میکنیم. اطلاعات بر سر ما میبارد و به آسانی میتوانیم به هر اندازه اطلاعات که نیازمند باشیم - در واقع بسیار بیشتر از حد نیازمان - دست یابیم. در مقابل این همه اطلاعات، باید چه واکنشی نشان دهیم. اگر نیاز ویژهای به اطلاعات دارید یا اگر پرسش خاصی دارید که نیازمند پاسخ است، یکراست به سراغ منبع درست میروید و پاسخ میگیرید. اگر بخواهید بدانید که بعد از ساعت شش عصر، اولین پروازی که لندن را به مقصد پاریس ترک میکند کدام است، یا جدول پروازهای هواپیمایی را چک میکنید یا از آژانس مسافرتیتان سؤال میکنید. اما هنوز یک چیز دیگر هم هست که باید قبل از انتخاب فرودگاه و خط هواییتان به آن فکر کنید: احتمالاً ترافیک خیابان هیثرو (منتهی به فرودگاه) در آن ساعات بسیار سنگین است. اگر تنها به آن دسته از اطلاعاتی بپردازیم که نیاز واقعی ماست، زندگی برایمان آسان و در عین حال، محدود و خستهکننده میشود. ما نیاز داریم به اطلاعاتی که از طریق تلویزیون، رادیو و مطبوعات بهدست میآوریم، واکنش نشان دهیم. چگونه باید با این اطلاعات برخورد کنیم؟ اطلاعات جنبههای بسیار مهمی دارد، از جمله: صحت، سوگیری، علاقهمندی، مرتبط بودن، ارزشمندی، و از این قبیل. ما میتوانیم همهی این جنبهها را به یکباره مورد ارزیابی قرار دهیم. همچنین میتوانیم برای اجتناب از سردرگمی، جنبههای مختلف را تفکیک کنیم تا مطمئن شویم که همهی روشهای پرداختن به اطلاعات را در نظر گرفتهایم. این همان کاری است که کتاب شش الگوی تفکر قصد دارد برای فکرکردن دربارهی اطلاعات به آن بپردازد. ما به هر یک از الگوها نگاهی جداگانه میاندازیم. آیا اطلاعاتی که پیش روی ماست تا چه حد صحت دارد؟ آیا در این اطلاعات غرضی قبلی نهفته است؟ شما میتوانید خود را به استفاده از این الگوها عادت بدهید. میتوانید بهطور خودآگاه توجهتان را به سوی هر یک از الگوها هدایت کنید. میتوانید از دیگران بخواهید که الگوی خاصی را بهکار گیرند: «در این مورد خاص، از الگوی مربع استفاده کن. به نظرت چهطور میآید؟» میتوانید وقتی همه در حال استفاده از الگویی واحدند، کاربرد آن را به بحث بگذارید. اگر از کسی بخواهید که به باغ برود و به همهی رنگهای آن نگاهی بیندازد، آن فرد معمولاً رنگهای غالب را میبیند؛ مثلاً رنگ قرمز گل سرخ یا رنگ زرد گل زنبق توجه او را جلب میکند. در چنین موقعیتی رنگهایی که چشمگیری کمتری دارند، توجه فرد را جلب نمیکند. اگر از او بخواهید که به باغ برگردد و بهدنبال رنگ آبی بگردد، و بعد رنگ قرمز و بعد از آن رنگ زرد، توجه او به شکل همهگیرتری به کاوش میپردازد. داشتن الگوهایی برای فکر کردن دربارهی اطلاعات به این معناست که با هر الگویی ذهن، آمادگی و حساسیت پیدا میکند تا به چیزهای مختلفی توجه پیدا کند. ما میتوانیم به صحت اطلاعات توجه نشان دهیم. میتوانیم به دیدگاه خاصی پی ببریم که در اطلاعات نهفته است. میتوانیم جذابیت اطلاعات را دریابیم. هر یک از این الگوها ذهن ما را آماده میکند تا به اطلاعاتی که در دست داریم به شیوهی خاصی بنگریم.