عادت می کنیم شومیز/مرکز
«زویا پیرزاد» نویسندهی روزمرگیها و عادتهاست؛ آن هم با حالوهوا و سبکی زنانه. یکی از معدود نویسندگان ایرانی که تمام اثرهاش به زبان فرانسه ترجمه و منتشر شده است. بعد از چراغها را من خاموش میکنم که روزمرگیها و مشکلهای زنی خانهدار را در آبادان روایت میکرد، اینبار در رمان عادت میکنیم، با زندگی زنی به نام «آرزو» روبهروییم که دیگر متاهل و خانهدار نیست. پیرزاد در این داستان با آرزو و دیگر شخصیتهای فرعیاش وجوه بیشتری از زنانگی و مشکلات زنان را در زندگی امروز نشانه میرود. مهمترین رابطههای آرزو با مادرش، «ماهمنیر»، دخترش، «آیه» که حاصل ازدواج سابقاش است و دوست و همکار نزدیک و قدیمیاش، «شیرین»، است. حاصل مجموعهی این رابطهها برای آرزو، دایرهای به نظر بسته از رنجهاییست که بهعنوان زنی در قالب دوست، همکار، مادر و دختر تجربه میکند. آرزو زنی شاغل، اجتماعی و بهظاهر امروزیست، ولی بهشدت از خودش و خواستههای روحی و عاطفیاش دور. او از یکطرف درگیر گرداندن یک بنگاه معاملات ملکی است، از سوی دیگر دغدغههای جورواجور اجتماعی دارد، و مهمتر از همه، معضلاتی ریشهای در ارتباطش با مادرش دارد. معضلاتی که خودش در مقام یک مادر، به شکلی دیگر با آنها دستبهگریبان است. او یک زن امروزیست، ولی بیش از پیش از خودش دور؛ تا آنجا که حتا عشق و انتخاب یک همدم هم برای او خواستهای ممنوع میشود.
این رمان که حالا به چاپ چهلم رسیده، آینهی تمامنماییست از تناقضهای زندگی مدرن. تناقضهایی که زنان امروزی ایران آن را هر ساعت و هر روز با گوشت و خون تجربه میکنند. زندگی در یک ویترین مدرن، ولی با ریشههای عمیقی از سنتها و ممنوعیتها. مثلث فرزند بودن، همسر بودن و مادر بودن، مثلثی به نظر ساده، ولی پیچیده است که در این رمان به زیبایی با آن درگیر میشویم.