شور هستی/مروارید
چارلز همیشه زمین های بین شروزبری و مانت، با آن مزارع سر سبز و و زردش را به خصوص در اواخر ماه ژوئیه که تقریبا آماده ی برداشت اند، دوست داشت. ولی این بار چیز زیادی نمی دید زیرا افکارش در اندرونش سیر می کرد. به استثنای لایل و براون و یارل و معدودی دیگر از دوستان دانشمندش، خود را از تمامی زندگی اجتماعی دور نگه داشت. از زمان ورودش به انگلستان به هیچ زن جوان جذاب یا شوخ یا حتی قابل توجه روبه رو نشد. می دانست این زن ها در لندن فراونند؛ آن ها را در رفت و آمد با کالسکه می دید.