بدن فراموش نمی کند مغز ذهن و بدن در بهبود تروما / میلکان
در بسیاری از مدارس، تنبیه کودکان برای شلوغکاری، حواسپرتی یا خشمهای پرخاشگرانه که همگیشان اغلب جزء علائم استرس تروماییاند، امر معمولی است. در چنین مواقعی، مدرسه بهجای آنکه پناهگاه امنی برای دانشآموز باشد، خودش هم محرک ترومایی دیگری میشود. مشاجرات شدیداللحن و تنبیه در بهترین حالت موقتاً از بروز رفتارهای پذیرفتهنشده جلوگیری میکنند؛ اما چون سیستم هشداردهندهی اصلی و هورمونهای استرس آرام نشدهاند، بدونشک کودک با عامل تحریکآمیز بعدی از کوره در خواهد رفت.
در چنین اوضاعی، قدم اول اذعان به ناراحتی کودک است؛ سپس معلم باید وی را آرام کند و آنگاه بهدنبال دلایل آن بگردد و راهحلهای محتمل را بررسی کند. مثلاً وقتی کودک کلاساولی دچار بههمریختگی میشود، معلمش را میزند و چیزهایی را به اطرافش پرت میکند، از معلمش میخواهیم محدودیتهای مشخصی برایش تعیین کند و در عین حال بهآرامی با او حرف بزند: «دوست داری آن پتو را دور خودت بپیچی تا کمک کند آرامتر شوی؟» (این کودک احتمالاً جیغ میزند «نه!» اما بعد زیر پتو چمباتمه میزند و آرام میگیرد.) پیشبینیپذیری و شفافیتِ انتظارات مقولههایی اساسیاند؛ ثبات امری ضروری است. کودکانی که پیشینهی خانوادگی پرآشوبی دارند اغلب اوقات نمیدانند مردم چگونه میتوانند همکاری مؤثری با هم داشته باشند. ازطرفی بیثباتی هم فقط به سردرگمی بیشترشان میانجامد. معلمانِ آگاه به تروما خیلی زود پی میبرند که تماس با والدین کودک دربارهی رفتارهای شیطنتآمیز او احتمالاً به کتکخوردن و آسیبهای ترومایی بیشتر وی میانجامد.